موسیقی در ذات خود، بیانگر احساسات و تفکرات گوناگون انسان ها است. از هزاران سال پیش، اقوام و ساکنین سرزمین های مختلف توانسته اند تا با کشف ابعاد مختلف موسیقی و پرورش دادن آن به شیوه خود، تلخ و شیرین سرگذشت مردمان خود و آنچه که به قلب آنها نزدیک تر بوده است را در قالب این هنر شنیداری ناب عرضه کنند. موسیقی در اصل بعنوان بخشی از فرهنگ یک منطقه یا جامعه، متأثر از سایر جنبه های فرهنگی آن منطقه یا جامعه است. بنابراین از آنجا که تاریخ، اقلیم، زبان، ادبیات، هنر، اعتقادات و سبک زندگی مردم ساکن در هر نقطه از کره زمین ویژگی های منحصر به فرد خود را دارد، موسیقی ملل نیز در اشکال مختلف و متفاوتی به گوش می رسد که بررسی این تفاوت های ساختاری برای علاقه مندان به موسیقی همواره از جذابیت خاصی برخوردار بوده است.
موسیقی باستانی ایران نیز در واقع متشکل از نغمه ها و آوازهای برخاسته از گوشه و کنار این سرزمین پهناور بوده است که در دوره هایی، به همت موسیقیدانان برجسته ایرانی جمع آوری شده و نظم یافته تا در نهایت به نظم کنونی درآید. آنچه امروزه تحت عنوان موسیقی سنتی یا اصیل یا کلاسیک ایرانی در هفت دستگاه و پنج آواز در اختیار ما است، حاصل تفکر و تلاش بزرگان موسیقی ایرانی است که با این کار، باعث ترویج و ماندگاری موسیقی ایران برای نسل های بعد شده اند. موسیقی ایران در دوران کهن، به شکل مقامی و بر اساس ملودی های از پیش تعیین شده آموخته و اجرا می شد. با تبدیل موسیقی ایرانی از حالت مقامی به حالت دستگاهی، امکانات و اختیارات آهنگسازان و نوازندگان گسترش یافت و به دنبال آن، موسیقی جنبه عمومی تری یافت و بسیاری از علاقه مندان توانستند به یادگیری دستگاه ها و ساز و آواز ایرانی روی بیاورند.
اما در اواخر دوره قاجار، اتفاق دیگری نیز در حوزه موسیقی در داخل ایران رقم خورد. در این دوره از تاریخ ایران، گسترش روابط با کشورهای اروپایی، تحولات فرهنگی و هنری فراوانی را به دنبال داشت که اهالی موسیقی هم از آن بی نصیب نبودند. آشنایی موسیقیدانان ایرانی با تئوری موسیقی غربی و نحوه نت نویسی در آن، و هم چنین آشنایی آنها با سازهای بادی و زهی اروپایی مثل کلارینت وویولن و ساز پیانو، باعث شد تا موسیقی کلاسیک غربی به تدریج در ایران بیشتر به اجرا درآید و شنیده شود و به مرور مخاطبان خاص خود را پیدا کند. علاوه بر این، آشنایی با جنبه های مختلف علمی موسیقی اروپایی ها از جمله هارمونی، کنترپوان و ارکستراسیون غربی، به موسیقیدانان و آهنگسازان ایرانی اجازه داد تا با بهره گرفتن از خصوصیات این نوع موسیقی و همراه کردن آن با نغمه های آشنای ایرانی، موسیقی ایرانی را برای اولین بار به شیوه ای متفاوت، یعنی ارکسترال، و با تلفیقی از سازهای ایرانی و غربی به گوش هنردوستان برسانند.
تقریباً از این مقطع تاریخی به بعد، دو رویکرد کلی برای یک فرد ایرانی علاقه مند به موسیقی بوجود آمد: یکی پرداختن به ساز یا آواز سنتی ایرانی، که به آن موسیقی اصیل یا کلاسیک ایرانی نیز می گویند و بر پایه دستگاه و ردیف بنا شده است و دیگری پرداختن به سبک هایی که از چارچوب های تئوری موسیقی غربی تبعیت می کنند، که علاوه بر موسیقی کلاسیک اروپایی، امروزه شامل سبک های مدرنِ پاپ، راک، جز، … می شوند. این دو مسیر، گرچه هر دو از اصول پایه موسیقی بهره می برند، اما تفاوت های بنیادین و ساختاری متعددی نیز دارند که باعث می شود به ایجاد فضاهای مختلف و متمایزی ختم شوند. مواردی که در ادامه به آنها پرداخته می شود، تفاوت های مهم بین ارکان موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی اصطلاحاً غربی است.
فواصل موسیقیایی
یکی از تفاوت های اصلی موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی غربی، استفاده از ریزپرده ها در موسیقی ایرانی است. ریزپرده یا میکروتون (Microtone) به فواصل کوچک تر از نیم پرده (Semitone) اشاره دارد. ناگفته نماند که در گذشته، نظام کوک موسیقی غربی نیز شامل ریزپرده ها می شده، اما با روی آوردن به سیستم کوک اعتدال مساوی دوازده نتی (Twelve-tone Equal Temperament) دیگر جایی برای ریزپرده در موسیقی اروپایی ها وجود نداشت. به همین دلیل امروزه کوچک ترین فاصله موسیقیایی در موسیقی غربی، نیم پرده است. اما در اغلب دستگاه های موسیقی ایرانی، وجود ریزپرده (که گاهی به آن “ربع پرده” نیز گفته می شود، ولی در عمل ممکن است دقیقاً ربعِ پرده کوک نشود) به چشم می آید. استفاده از این فواصل، حس و حال متفاوتی را در موسیقی ایرانی و البته برخی فرهنگ های موسیقی شرقی دیگر مثل موسیقی ترکی و عربی بوجود می آورد. کلنل علینقی وزیری که از تأثیرگذارترین اشخاص در عرصه موسیقی ایران است، با ایجاد علائم عَرَضی “سُری” و “کُرُن” برای اولین بار اقدام به نوشتن ردیف موسیقی ایرانی به شکل نت کرد.
تک صدایی یا چند صدایی
در موسیقی غربی، گسترش اصوات به صورت عمودی (خطوط متعدد صدا در یک قطعه) از اهمیت بالایی برخوردار است. این خاصیت را می توان به دو شکل: هوموفونیک (یک صدا در نقش ملودی اصلی و باقی صداها در نقش هارمونی برای آن صدا) و پلی فونیک (چندین صدا یا ملودی که از نظر ملودیک و ریتمیک مستقل هستند) در موسیقی غربی مشاهده نمود. لازم به ذکر است که تحولی که منجر به چندصدایی شدن موسیقی اروپایی ها شد، رواج یافتن شیوه های نت نویسی در قرن نهم و دهم میلادی بود و پیش از آن، موسیقی غرب نیز عموماً بافت مونوفونیک یا تک صدایی داشت. در مقابل، موسیقی سنتی ایرانی بیشتر ملودی محور است و فراز و فرودهای ملودی و تحریرها و لحن اجرا به آن وسعت معنایی می بخشد. البته در اجرای موسیقی سنتی ایرانی به شیوه سنتی و قدیمی آن، می توان شکل خاصی از هارمونی را یافت. برای مثال یکی از اصولی که همواره در رابطه با سازهای زهی-زخمه ای رعایت شده است، پشتیبانی صدای اصلی یا همان ملودی با یک “واخوان” است. واخوان یک یا چند صدا است که در طول اجرای قطعه بصورت مستمر اجرا می شود و ملودی را همراهی می کند. بر روی این سازها، حین اجرای ملودی بر روی یک سیم، سیم دیگری که معمولاً نسبت به سیم ملودی در فاصله چهارم یا پنجم کوک شده است نیز به صدا در می آید که همان واخوان است.
سازها
بدیهی است که موسیقی هر ملتی، از صدای سازهایی بهره می برد که با ساختار آن موسیقی و فرهنگ آن ملت در تناسب هستند. این سازها در هر کدام از این فرهنگ ها، طی قرون تغییراتی نیز یافته اند تا برای اجرای بهتر آن نوع خاص از موسیقی بهینه باشند. در ساخت سازهای موسیقی ایرانی عمدتاً از مصالح طبیعی مانند چوب و پوست استفاده می شود و قطعات فلزی و سفال نیز در آنها کاربرد دارند. طیف گسترده سازهای ایرانی را می توان در این دسته بندی جای داد: زهی-زخمه ای ها مثل: تار، سه تار، دو تار، قانون، تنبور…، زهی-آرشه ای ها مثل: کمانچه یا قیچک، ساز زهی-کوبه ای ایرانی: سنتور، سازهای بادی ایرانی مثل: نی و نی انبان، و سازهای کوبه ای مثل: تنبک، دف، دهل، نقاره… .
سازهایی که امروزه در موسیقی غربی رایج هستند را نیز می توان در همین دسته بندی ها قرار داد. پیانو، گیتار، ویولن، ویولا، ویولنسل، کنترباس، فلوت کلیددار، فلوت ریکوردر، کلارینت، ترومپت، هورن، ابوا، و … سازهای مرسوم در موسیقی کلاسیک غربی هستند و علاه بر آنها، سبک های امروزی تر مثل پاپ و راک و جز و بلوز، از سازهایی مثل گیتار الکتریک، گیتار باس، کاخون و درامز نیز بهره می برند. البته در قرن اخیر سازهای ویولن و پیانو بدلیل ساختارشان، مورد توجه و استفاده نوازندگان ایرانی برای اجرای موسیقی ایرانی نیز قرار گرفتند.
درون مایه و مضمون
در کل می بایست گفت که موسیقی ایرانی نسبت به موسیقی غربی، تمرکز بیشتری بر جنبه های معنوی و روحی دارد. در فرهنگ ایرانی، هنر، ادب، دین و عرفان پیوندی عمیق و ناگسستنی دارند که یکی از بهترین مصادیق آن، موسیقی سرزمین ما است. اما در نهایت این مهم نیست که موسیقی از کدام فرهنگ برخاسته باشد، چرا که زبان موسیقی یک زبان بین المللی و فراتر از مرزهای جغرافیایی است و با هر سبک و سیاقی که اجرا شود، اگر از دل برآید، می تواند بر دل و جان شنوندگان بنشیند.
نتیجهگیری آخر مطلب رو دوست نداشتم. چون موسیقی آوازی با موسیقی سازی بسیار متفاوته. اینکه بگیم فلان موسیقی معنویتره فلان مادی تر واقعا تعبیر ضعیفیه. موسیقی سازی هر جا که باشه هنر آبستره و انتزاعیه. ولی اینکه بخش زیادی از اشعار موسیقی ایرانی و سنتی ایرانی رو اشعار عارفانه در بر میگیره اون شاید بر لحن موسیقی سنتی تاثیر گذاشته ولی به این معنی نیست که بگیم این موسیقی معنویتره اون مادیتر. از نظر من واخوان که در موسیقی غربی بهش نت پدال میگن چیز خسته کنندهایه و طبق موسیقی غربی نباید بیش از حد ادامه پیدا کنه و بنظرم یکی از دلایلی که امروزه اکثر جوانان حتی موسیقیدان علاقه چندانی به موسیقی سنتی ندارن وجود هم یکنواختیای هست که واخوان ایجاد میکنه.